تاریخچه روانشناسی اسلامی
یکی از اساسیترین عوامل اهتمام و توجه اندیشمندان اسلامی به انسانشناسی و روانشناسی، تأکید قرآن کریم و احادیث صحیح از بنیانگذار اسلام حضرت محمد (ص) است که به صورتهای مختلف شناخت و اصلاح نفس را در سخنان خود مطرح فرمودهاند. تا آنجا که حضرت در کلام خود فرموده است: «فَأَنْفَسَهُمْ فَأَسْتُمْ رَبِّی». هر که خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است. این آیه میتواند اهمیت توجه به روانشناسی اسلامی را نشان دهد. از سوی دیگر پس از دوره رنسانس، علم روانشناسی نیز مانند هر علم دیگری از مادر اصلی خود یعنی علم فلسفه جدا شد و شکل خاص خود را یافت. در نتیجه روانشناسی اسلامی در غرب و شرق بهعنوان یک دانشگاه در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 راهاندازی شد. در آغاز قرن بیستم درباره مباحث این روانشناسی بحثهایی صورت گرفت که در نتیجه پایاننامه دکتری محمد عثمان النجاتی نوشته شد. پس از آن، نخستین کتاب در زمینه روان شناسی اسلامی نیز با عنوان «الدراسات النفسیه عند المسلمین و الغزالی» منتشر شد. پس از انتشار این کتاب، دامنه بحث در این زمینه گسترده شد و مجلاتی نیز در این زمینه منتشر شد که از مهمترین این مجلات میتوان به مجله «المسلم» اشاره کرد که در نوامبر ۱۹۷۴ منتشر شد.
رشد روانشناسی اسلامی از زمانی شدت گرفت که ملل مسلمان به برگزاری کنفرانسها و کنگرههایی در این زمینه پرداختند. ابتکار برگزاری این نوع همایشها را میتوان مربوط به بزرگانی چون استاد غروی و مصباح یزدی دانست. این جلسات زیر نظر مؤسسه حق برگزار شد. البته قبل از آن جلسات مختلفی توسط استاد مطهری برگزار شد.
کاربرد روانشناسی اسلامی
روانشناسی اسلامی، مانند هر نوع روانشناسی دیگر، مبنایی فلسفی دارد. از سوی دیگر، شالوده این نوع روانشناسی برگرفته از مفاهیم و مسائل دینی است تا این مفاهیم را در قالب مباحث علمی بیان و بررسی کند. این دو موضوع در کنار همنشان میدهد که بر اساس مفاهیم روانشناختی مختلفی که در سنت و کتاب اسلامی آمده است، میتوان دیدگاه روانشناختی داشت و درعینحال میتوان قوانین خاصی را از آن استخراج کرد.
البته ذکر این موضوع این معنی را نمیدهد که یک کتاب و سنت اسلامی میتواند همه زمینههای علم روانشناسی را پوشش دهد. بلکه تلاش بر این است که مفاهیم مختلف از آن استخراج و با یافتههای جدید علمی تطبیق داده شود. در این صورت است که میتوان به یافتههای علمی اعتماد بیشتری داشت و در واقع در چنین حالتی یافتههای علمی ارزش و اعتبار پیدا میکند. این موضوع میتواند کاربرد دقیق روانشناسی اسلامی را بیان کند.
اصول روانشناسی اسلامی
در سالهای اخیر، یکی از مشکلات اساسی که برخی از منتقدان روانشناسی اسلامی مطرح کردهاند، مربوط به موضوع روح و روان در این نوع روانشناسی است. در واقع منتقدان این نوع روانشناسی میگویند باتوجهبه اینکه روح انسان و تعاملات مربوط به آن قابللمس نیست، نمیتوان به آنها جنبه علمی داد. در واقع این افراد تنها جنبههای قابل آزمایش را علمی میدانند.
سخن پایانی
همانطور که روانشناسی نوین علم به معنای اخص (تجربه و آزمایش) است، روانشناسی اسلامی هم علم به معنای اعم (هم با تجربه و آزمایش و هم امور غیر تجربی) است و اصول موضوع آن نیز مانند سایر مکاتب علمی وابسته به روشهای علمی است.
نظرات شما عزیزان: